محمود سریعالقلم، پژوهشگر حوزه توسعه و استاد تمام دانشگاه شهید بهشتی در گفتگویی با خبرآنلاین چهار معیار توسعه در ایران را عنوان میکند و به بررسی وضعیت این شاخصها در کشورهای مختلف میپردازد.
این پژوهشگر حوزه توسعه در این گفتگو تاکید میکند: کشور یا جامعهای که تصمیم به توسعه بگیرد، باید کارهایی را انجام دهد. اگر آن کارها را انجام داد توسعه پیدا میکند والا زندگی ادامه دارد؛ ایران حاصلخیز است، منابع دارد، کسی از گرسنگی نمیمیرد. اما با این روش، ایران هرگز به معنای کره جنوبی، سنگاپور، مکزیک، برزیل و اندونزی توسعه پیدا نمیکند.
سریعالقلم تاکید میکند: من معتقدم رشد و توسعه اقتصادی، علم است مانند علم پزشکی. اگر پزشکانی از کشورهای نیجریه، کانادا، بنگلادش یا فنلاند در یک جا جمع شوند، و در رابطه با بنیانهای سلامت انسان صحبت کنند، احتمالا ۹۰ درصد صحبتهای آنها یکی است. چرا؟ چون پزشکی علم است. همین موضوع در مهندسی نیز صدق میکند. من معتقدم توسعه و حکمرانی نیز علم هستند. برای درک این موضوع نیازی به برگزاری سالی ۵ بار کنفرانس نیست. کافی است چگونگی توسعه ایران را در گوگل جستجو کنید.
این استاد دانشگاه چهار معیار برای توسعه عنوان میکند. یا به عبارتی چهار مانع توسعه در ایران را عنوان میکند که عبارتند از اینکه حاکمیت در ایران، مدیریت را از مالکیت جدا نکرده است. فاکتور دوم عدم قبول تخصصگرایی از سوی ما ایرانیهاست. فاکتور سوم این است که تفرد در جامعه ما موج میزند و ایرانیان اهل Share کردن نیستند. آخرین فاکتور هم مربوط به نداشتن ارتباطات بینالمللی پویا و فعال است.
اما هر کدام از این فاکتورها چگونه در کشورهای دیگر عامل توسعه شده و در ایران مانع توسعه بوده است؟ آنچه در ادامه میآید گزیده بخشهایی از این گفتگو است.
مدیریت از مالکیت جداست
چگونه درآمد سرانه چین از ۲۰۰ دلار در عرض ۲۵ سال به ۱۰ هزار دلار افزایش یافت، اقتصاد دوم جهان شد و GDP ۱۸ تریلیون دلاری را به خود اختصاص داد؟ هیچ کشوری در دنیا نیست که حداقل ۲۰ درصد از تجارت خارجیاش با چین نباشد؛ این رقم در ارتباط با برخی کشورها تا ۸۵ درصد هم میرسد. سوال این است که این موفقیت به دلایلی چون دسترسی به منابع طبیعی و آبهای بینالمللی، یا فرهنگ غنی نصیب چین شده است؟
رویداد بسیار مهمی که در چین و همچنین ترکیه و مکزیک شاهد بودیم این است که حاکمیت در این کشورها، مدیریت را از مالکیت جدا کرده است. امروز در چین ۸۲ درصد مالکیت اقتصادی نزد افراد و بنگاههاست، این را مقایسه کنید با زمان مائو که همه امور در اختیار حکومت بود، مردم حقوق و حدودی نداشتند.
در مقایسه با چین، در روسیه فردی به نام «خدورکوفسکی» بعد از فروپاشی شوروی با ابداعات، نوع آوریها، خلاقیتها و زحمات فردی خود در صنعت نفت و گاز روسیه، شرکت عظیمی را با گردش مالی ۲ میلیارد دلاری تاسیس کرد. حکومت به او گفت بدون اجازهاش، ثروتمند شده است. پرداختن مالیات جای خود دارد، باید با کرملین شریک شود. این شخص قبول نکرد و پیامدش، به عنوان فاسد دستگیر شد، مدت ها در زندان بود و در آخر به سوئیس تبعید شد.
اما برای مقایسه میان میزان پیشرفت روسیه با چین، الان از شما می پرسم آخرین باری که یک کالای روسی مصرف کردید کی بود و آخرین باری که کالای چینی مصرف کردید کی بود؟ روسیه علیرغم اینکه ۱۵۰ سال است برای رشد و توسعه اقتصادی تلاش می کند اما به دلیل عدم تصمیمگیری درباره جداسازی دولت از مالکیت، به همین میزان عقب است. انگلیس ۳۵۰ سال پیش، ژاپنیها ۱۷۰ سال پیش، چینیها و هندیها ۲۵ سال پیش این تصمیم را گرفتند. در هند وقتی متوجه شدند بخش خصوصی باید اقتصاد را در اختیار بگیرد تا مردم ثروتمند شوند، آن موقع هند شروع به پیشرفت کرد. یکی از وزرای هندی، شخصا به من گفت مادامی که این موضوع را تشخیص نداده بودیم، عقب بودیم.
ایرانیان تخصص را قبول ندارند
معیار دوم مانع توسعه ایران، عدم قبول تخصصگرایی از سوی ما ایرانیهاست. ایرانیها و ژاپنیها، دو کشور غیرغربی همزمان به توسعه و مدرنیته علاقهمند شدند. ولی ژاپنیها در جایگاه دیگری هستند. من معتقدم هنوز تخصص در ایران مورد قبول واقع نشده و در DNA ما هنوز تخصص جاری نیست. بعضی وقتها فکر میکنم ما ایرانیها انتظارات خیلی بالایی داریم؛ وقتی شرایط تحقق عدالت، آزادی، دموکراسی و پیشرفت را ایجاد نکردهایم، چرا در انتظار تحقق آنها نشستهایم؟
من در کلاس هفتم در دبیرستان هدف تهران، به اقتصاد و روابط بین الملل علاقه زیادی داشتم و درباره اش خیلی کتاب می خواندم؛ ضمن اینکه در آن سن و سال خیلی متوجه نمی شدم. در نهایت در یک دانشکده روابط بین الملل درس خواندم که رتبه سوم جهانی را داشت. اما غافل از این بودم که در ایران اگر کسی بخواهد به این رشته ها علاقه مند شود و کار کند، نباید روابط بین الملل و اقتصاد بین الملل بخواند، باید پزشکی بخواند. مثلا منوچهر اقبال متخصص بیماری های عفونی، ۱۴ سال در شرکت ملی نفت ایران کار کرده است.
به خاطر دارم زمانی با رئیس دانشگاه عبدالعزیز عربستان صحبت می کردم. به او گفتم چرا دانشگاه شما مقطع دکترا ندارد؟ گفت برای برگزاری مقطع دکترا هنوز آمادگی ندارند زیرا دکترا فقط کتاب خواندن نیست. گفت وقتی شما در دانشگاهی مثل کمبریج راه می روید، احساس میکنید ۸۰۰ سال سابقه دارد. استادان چنین دانشگاهی، در مقطع تحصیلی دکترا، در ۲۰ دانشگاه مختلف دنیا تدریس کرده، ۷هزار کتاب خوانده، تجربه در صنعت دارد، و مشاور۵۰ نفر آدم بزرگ در دنیا بوده است؛ چنین متخصصانی را ما نداریم. ما در بهترین شرایط کنونی، میتوانیم در مقطع لیسانس دانشجو بپذیریم، و بعد از فارغ التحصیلی آنان را به بهترین دانشگاه های دنیا می فرستیم. کما اینکه عربستان الان ۶۰ هزار نفر دانشجو در بهترین دانشگاههای آمریکا دارد از جمله ۱۰ هزار نفر در انگلستان، و مابقی در فرانسه، آلمان و چند کشور دیگرهستند. یکی از شکاف هایی که بین ما و اعراب خلیج فارس در بیست سال آینده وجود خواهد داشت، شکاف عمیق تخصصی خواهد بود. حوزۀ علم در ایران در حداقل ارتباطات جهانی خود است.
تفرد در جامعه ما موج می زند
معیار بسیار با اهمیت سوم، مسئله share کردن است. تفرد در جامعه ما موج می زند. به دلایل بسیار مهم تاریخی، ما ایرانی ها اهل share کردن نیستیم. امور، تابع فرد است. اگر اعتقاد تغییر در حاکمیت باشد و فرهنگ عمومی نیز استقبال بکند، بین ۵ تا ۱۰ سال این فرهنگ قابل تغییر است. ما در خیلی از مسائل از جمله در ثروت ، قدرت، مدیریت، و نظارت مایل به share کردن نیستیم.
ارتباطات بینالمللی پویا و فعال نداریم
کشوری که بخواهد بقا و رشد و توسعه اقتصادی پیدا کند، باید داری معیار چهارم یعنی ارتباطات بینالمللی پویا و فعال باشد. بدون ارتباطات بین المللی، نمی توانیم به توسعه و پیشرفت برسیم. اگر بخواهیم ۳۰ ویژگی یک وزیر با کیفیت ، ۳۰ ویژگی یک نماینده مجلس با کیفیت، ۳۰ ویژگی یک خبرنگار با کیفیت، ۳۰ ویژگی یک مهندس با کیفیت را استخراج کنیم، به نظر من اول باید بپرسیم شما تا چه میزان ارتباطات بین المللی دارید؟
هر ۴ سال یکبار، میزان دانش بشری در جهان تغییر می کند. من در حوزه کاری ام، تاکنون به ۶۴۱ کنفرانس بینالمللی رفتهام. هر بار ، سه الی چهار روز طول می کشد تا آنچه را که یاد گرفتهام، بر روی کاغذ بیاورم. این اندازه میزان یادگیری در جهان بالاست. چگونه آدمی می تواند خود را از این جهان یادگیری و رقابت منفک کند؟ اتفاقا برای کشورهایی چون ایران، اندونزی، مکزیک و برزیل که به استقلال سیاسی شان نیز حساس هستند، دنیای کنونی بهترین فرصت است؛ زیرا تنوع فرصت برای رشد و پیشرفت وجود دارد. برزیل ، اندونزی، و کره جنوبی هریک میتوانند شرکای خوبی برای رشد و توسعه ما باشند. بنابراین مادام که حاضر نیستیم شریک شویم، نمی توانیم رشد کنیم.