گفتهاند نخستین کسی که در سوگ حضرت فاطمه زهرا (س) شعری سرود، مولای ما امام علی (ع) بود که در فراق یار و همسر آسمانیاش، ابیاتی بر زبان آورد. از همان زمان، بسیاری از شاعران مشهور ادبیات عرب در این زمینه شعرهایی استوار سرودهاند. سرودن شعر درباره دختر گرامی رسول اعظم (ص) در آن دوران حساسیت زیادی برمیانگیخت و نشاندهنده گرایش شیعی شاعرانش بود.
به گزارش پایگاه خبری اقتصاد جوان نیوز ، جام جم نوشت: دستگاه خلافت اموی و عباسی در این زمینه سختگیر بود و شاعران را به این دلیل آزار و تهدید میکرد. به همین دلیل، شعر سرودن برای آن بزرگوار، شجاعت و ایمانی قوی میخواست که نشاندهنده اعتقادات عمیق شاعرانش بود. کمیت اسدی، شاعر شیعی قرن دوم که همزمان با امامت حضرات سجاد، محمدباقر و جعفرصادق (علیهمالسلام) میزیست و قصیدههایش به «هاشمیات» معروف است، شعر مشهوری برای حضرت زهرا (س) دارد و در آن به ماجرای فدک پرداخته است. دیگر شاعر این دوران که او هم درباره ستمی که بر خاندان نبوت رفته است، شعرهای محکمی دارد، سید اسماعیل حمیدی است که او نیز معاصر امامان باقر و صادق (ع) بوده است. قصیدهای از او روایت شده که در آن میگوید:
و فاطم قداوصت بان لایصلیا/ علیها و ان لا یدنوا من رجا القبر
علیاً ومقداداً و ان یخرجوا بها/ رویداً بلیل فی سکوت وفی ستر
یعنی: فاطمه به علی و مقداد وصیت کرد که شبانگاه به آرامی، در خاموشی و پوشیده از دیدهها، او را به خاک سپارند و آنهایی که از ایشان ناخشنود است، بر وی نماز نخوانند و به قبر او نزدیک نشوند. در این زمینه، اشعار بسیاری از دیگر شاعران شیعی چون منصور نمری (شاعری که هارون عباسی دستور قتلش را صادر کرد)، ابوالاسود دوئلی، فرزدق، ابومحمد دیکالجن و دعبل خزاعی روایت شده که همگی در اوج فصاحت و در قله دلاوری و شهامت هستند.
خراسان، زادگاه شعر فاطمی
اما نخستین طلیعههای شعر فاطمی، همچون خود شعر فارسی، از سرزمین خراسان برآمد. چنانکه میدانیم در قرون سوم و چهارم هجری با قوامیافتن زبان فارسی، شاعران ایرانی که پیشتر عمدتاً به زبان عربی شعر میسرودند، سرودن شعر به زبان مادری خود را آغاز کردند و به دلیل استقرار دولتهای ایرانی در خراسان بزرگ که شامل خراسان امروز، بخشهای بزرگی از افغانستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان امروزی میشد، شاعران خراسان در خط مقدم سرودن شعر به این زبان بودند. گرایش شدید به تشیع در این منطقه، باعث شد که از همان ابتدا، سرودن برای اهل بیت (ع) در میان شاعران این خطه رایج باشد. دقیقی توسی یکی از شاعران قرن چهارم است. او نخستین کسی است که به این فکر افتاد که داستانهای اسطورهای و تاریخی ایران را به نظم درآورد و هنگامی که این کار بزرگ در ابتدایش بود، به دست غلامش کشته شد. فردوسی توسی، همشهری بزرگ و شاعرش کار او را دنبال کرد و همه بیتهای دقیقی را عیناً در شاهنامه سترگ خود آورد تا نام این شاعر جوانمرگ در تاریخ جاودانه بماند. دقیقی این افتخار را هم داشت که کهنترین شعر فاطمی فارسی به نام او باشد. او در یکی از بیتهای چکامهای بلند، به نام مقدس حضرت زهرا (س) اشاره کرده است. جایی که میگوید:
چنان چون من بر او گریم، نگرید/ اَبَر شُبیر، زهرا روز محشر
که شبیر در اینجا منظور همان حسین (ع) است.
ستایش مادر عالم در شعر نو فارسی
جریان نوگرا در شعر فاطمی در سالهای اخیر، با انتشار مجموعه مستقلی از شعر فاطمی به نام «از شرابههای روسری مادرم» سروده زندهیاد سیدحسن حسینی، جانی تازه گرفت. دو نمونه از شعرهای معروف این جریان که از شعرهای درخشان در این حوزه است، سروده سیدعلی موسوی گرمارودی و حمیدرضا شکارسری است. نخست شعر گرمارودی را که در قالب نیمایی سروده شده، با هم مرور کنیم:
یکروز/ تا شامگاه دیر/ ماندم کنار پنجره بسته اتاق/ وز پشت شیشهها/ آن دورهای دور/ شب، از کنار کاسه وارون آسمان / خونابههای پیکر خورشید مرده را/ آرام میمکید./ وینسوی پنجره/ خفاشهای غمزدگی بال میزدند/در حفرههای بسته ذهن پریشِ من/ گویی هزار دانه غم ناشناس را/غربال میزدند!
دیگر درون خانه مجال نفس نماند/در تنگنای خانه مرا تنگ شد نفس/وین پنجره، چو پنجره بسته قفس/رفتم برون/چون مرغ پرگشوده، پریدم، رها شدم/رفتم که خویش را/یک چند بین مردم این شهر، گم کنم/شهر، از شکوه شامگاهان پرنشاط بود /ـ یا از نشاط شامگهان پرشکوه بود/گویی که نور روشن صدها چراغ شهر/یک صبح تازه بود که در شهر میشکفت/رفتم درون مردم انبوه رهگذر/چون جویبار رفتم و در موج گم شدم…/اما، بهناگهان/دیدم کنار راهگذاران شاد شهر/یک خردسال کودک افسرده نژند/ یکپا میان لای و لجنهای جوی آب/دور از خروش کاذب شهر، ایستاده بود،/ چون برکرانههای افق تکستارهای /با حالتی که سخت غمانگیز و ساده بود./ چون برههای خرد جدا مانده از گله/از گرمگاه سینه به بانگی خروشناک/با گریههای تلخ، صدا میکرد:/مادر!
تا اینجا با توصیفی شاعرانه از کودکی تنهامانده در انبوهی و شلوغی شهر روبهروییم اما شاعر ناگهان، برگی تازه رو میکند و با غافلگیر کردن مخاطب، مسیر شعر را دیگر میکند:
اینک منم:/ آن طفل دورمانده گمگشته/ آن خردسالکودک سرگشته/ ای مادر عزیز همه عالم!/ کو مهربار دامن پاکت، کو؟
میبینید که شاعر چه ماهرانه و زیبا، ژانر شعر را تغییر میدهد و یک شعر آیینی ماندگار را برای مادر همه عالم و مادر خود (به واسطه سید بودنش) میآفریند. شعر شکارسری در قالب سپید است. شعری کوتاه، اما مدرن، ماندگار و اثرگذار:
بانو/ نمییابمت!/ اما در کنار تو/ گریه مرسوم است/ مگر میتوان پهلوی تو بود/ و شکسته نبود؟
شاعر در همین چند سطر هم به بینشان بودن مزار حضرت اشاره کرده است و هم با ایهامی هنرمندانه و با استفاده از دومعنا بودن کلمه «پهلو» هم به معنای کنار و هم به معنای بخشی از بدن و کامل کردن معنا با سطر شکسته نبود، برای بانوی پهلو شکسته سوگواری میکند.