خبرنگار اقتصاد جوان گزارش می دهد : در جامعه امروز ایران، هویت زنان ایرانی از کودکی تا بلوغ و مادری بهشکلی نامرئی تحت تأثیر روایات پنهان بازسازی میشود. فاطمه مهربان، دکترای علوم سیاسی و پژوهشگر حوزه تمدن، در یادداشتی به بررسی ابعاد فرهنگی این پدیده پرداخته است.
روایتسازی از دوران کودکی
روند شکلگیری تردید درباره زنانگی، از سالهای ابتدایی زندگی دختران ایرانی آغاز میشود؛ زمانی که فرهنگ غالب، زنانگی را با انطباق بر معیارهایی خاص معنادار میکند. ستایش سنتی ارزشهایی مانند نجابت و زیبایی در کنار اثرگذاری تبلیغات و سریالهای عامهپسند، الگویی آرمانی از دختران ارائه میکند که با ظاهری بینقص و رفتاری متین تعریف میشوند. در این میان، عروسکها و کارتونهای وارداتی نیز بر ذهن کودکان تأثیر گذاشته و ضرورت شباهت به الگوهای غیرواقعی را القا میکنند.
مطالعات نشان میدهد قرار گرفتن دختران خردسال در معرض نمادهای غیرواقعی زیبایی، موجب افزایش نارضایتی از ظاهر و پذیرش این تصویر ذهنی میشود که ارزش فرد وابسته به نگاه دیگران است. همزمان، روایت ضعف زنان در قصهها و حضور کمرنگ دختران در نقشهای قهرمانی، باور جدایی زنانگی از قدرت را تقویت میکند.
افزایش فشارها در نوجوانی و جوانی
با ورود به نوجوانی، شدت جنگ شناختی و هجوم کلیشهها افزون میشود. در شبکههای اجتماعی ایران، روایتهایی مانند “بدن تو، هویت توست” تقویت میشود و بلاگرها و فیلترهای زیبایی، توقعاتی غیرواقعی را از ظاهر زنان جوان دامن میزنند. از سویی، جامعه ایرانی با پیوند عمیق میان زیبایی، ازدواج و مقبولیت اجتماعی مواجه است که بر دامنه فشارها میافزاید.
از سوی دیگر، زنان میان انتخابهای متضاد سردرگماند: ایفای نقشهای سنتی یا موفقیتهای مدرن. در بسیاری از سریالهای ایرانی، زنان موفق اغلب با ویژگیهایی غیرزنانه یا منزوی نمایش داده میشوند و همین امر تعارض هویتی موجود را تشدید میکند. در نتیجه، اغلب زنان جوان در دوراهیهای تحصیلی، شغلی و ازدواج با احساسی از گناه و ناکافی بودن روبهرو هستند.
پویش انتظارات از مادری
نقش مادری در فرهنگ خانوادهمحور ایرانی از جایگاهی خاص و مقدس برخوردار است. با این حال، امروزه با ورود روایتهای رسانهای و پستهای شبکهای، مادران تحت فشار الگوهای کمالگرایانه قرار گرفتهاند؛ از مادری که همیشه خوشحال و موفق است تا خانوادهای که بینقص اداره میشود.
حتی مادران با وجود مقابله با چالشهای مالی و اجتماعی، در رویارویی با این انتظارات متعدد، دستخوش احساس یأس، استرس و گناه میشوند؛ در حالی که برخی پیامها، نقش مادری را کمارزش جلوه داده و موفقیت و استقلال مالی را به عنوان معیار سنجش زنان معرفی میکنند. این روایتها، اعتماد به نفس و رضایت عاطفی را در میان مادران کاهش میدهد.
نقش ابزارهای رسانهای در تسخیر ذهنها
جنگ شناختی حاضر در ایران با بهرهگیری از ابزارهای بومی و الگوریتمهای هوشمند، دقیقاً نقاط ضعف فردی را نشانه میرود. برای مثال، صفحات شبکههای اجتماعی محتوایی اختصاصی را برای مادران جوان یا دختران نوجوان طراحی میکنند و با تکرار این پیامها، آنها را به هنجاری جمعی بدل میسازند. این مکانیزمها در اجتماعی که قضاوت دیگران در آن اهمیت زیادی دارد، اثرگذاری بیشتری دارند.
پیامدهای روانی و اجتماعی
مجموع این روایات، نتیجهای فراتر از هویت فردی دارد و سلامت روان زنان و جامعه را تهدید میکند. دخترانی که قربانی کلیشههای زیبایی میشوند، زنان جوانی که میان دوگانگی سنت و مدرنیته گرفتارند و مادرانی که همواره ناکافی بودن را حس میکنند، همگی با بحران هویت روبهرو هستند. این وضعیت به نسلهای بعد منتقل شده و انسجام خانوادهها را که رکن اصلی اجتماع ایرانی است، تضعیف میکند.
راهکارهای مقاومت و بازتعریف زنانگی ایرانی
کارشناسان معتقدند، ایجاد سواد رسانهای و پرسشگری درباره روایتهای غالب، اولین گام مقابله با این روند است. تولید محتوای بومی و متنوع با نمایش زنانگی ایرانی در وجوه مختلف، از زنان روستایی تا مادران شاغل، راهی مؤثر برای شکستن کلیشههاست.
احیای گفتوگوهای موثر در جمعهای خانوادگی و دوستانه در کنار بازتعریف زنانگی بر اساس ارزشهای شخصی نه فشارهای جامعه میتواند راه رهایی از این جنگ شناختی باشد.
در نهایت، مقاومت زنان ایرانی با تکیه بر ریشههای فرهنگی و اصالت، بستری برای بازتعریف زنانگی فراهم میکند؛ نه به عنوان قالبی تحمیلی، بلکه به مثابه جشن اصالت و تنوع. این ایستادگی، نه تنها برای زنان بلکه برای سلامت آینده خانواده و جامعه ایران نقشی حیاتی دارد.